دریافت کد صفحه ورودی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته دختر یخی

پس یه عمر میتونی....

دختر : عشقم شرط بندی کنیم؟؟؟
پسر : باشه خانومم ... بکنیم ...
دختر : تو نمی تونی 24 ساعت بدون من بمونی ...
پسر : می تونم ...
دختر : میبینیم .....
24 ساعت شروع می شه و پسر از سرطان عشقش و اینکه
  خیلیزود قراره بمیره خبر نداشته ...
24 ساعت تموم می شه و پسر میره جلوی در خونه ی
دختر .. در می زنه ولی کسی در رو باز نمیکنه ... داخل
خونه می شه و دختر رو می بینه که روی مبل دراز کشیده
و روش یه یادداشت هست ...
یادداشت : 24 ساعت بدون من موندی... یه عمر هم بدون
من میتونی بمونی عشق من ... دوستت دارم ....:

[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 2:9 عصر ] [ ] [ نظرات () > ]

داستان عاشقانه غم انگیز

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.

دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند


[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 11:56 صبح ] [ ] [ نظرات () > ]

نه قانونی نه منطقی

دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت:
قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟
استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمی توانستم یک استاد باشم.
دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم ،
اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول می کنم
در غیر اینصورت از شما می خواهم به من نمره کامل این درس را بدهید.
استاد قبول کرد و دانشجو پرسید: آن چیست که قانونی است ولی منطقی نیست،
منطقی است ولی قانونی نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟

استاد پس از تاملی طولانی نتوانست جواب بدهد و مجبور شد
نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد.
بعد از مدتی استاد با بهترین شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسید
و شاگردش بلافاصله جواب داد:
قربان شما 63 سال دارید و با یک خانم 35 ساله ازدواج کردید
که البته قانونی است ولی منطقی نیست.
همسر شما یک دوست - پسر  25 ساله دارد که منطقی است ولی قانونی نیست
و این حقیقت که شما به دوست - پسر همسرتان نمره کامل دادید
در صورتیکه باید آن درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی !


[ سه شنبه 92/4/25 ] [ 1:20 عصر ] [ ] [ نظرات () > ]

داستان

 

دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟

پسر گفت : نه ، نیستی
دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟
پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم

دختر با گریه پرسید : آیا در هنگام جدایی گریه خواهی کرد ؟
پسر دوباره گفت : نه ، نمیکنم
دختر با دلی شکسته از جا بلند شد در حالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش میکرد

اما پسر دست دختر را گرفت ، در چشمانش خیره شد و گفت :

تو به انداره ی ماه زیبا نیستی بلکه بسیار زیباتر از آن هستی

من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را

و اگر از من جدا شوی من گریه نخواهم کرد بلکه خواهم مرد


[ دوشنبه 92/3/6 ] [ 10:49 صبح ] [ ] [ نظرات () > ]

داستان غم انگیز عاشقانه


 

سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.

دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند


[ چهارشنبه 92/2/11 ] [ 9:3 عصر ] [ ] [ نظرات () > ]

About Me

Menu



صفحه اصلی
ایمیل
قالب های نایت نما
پروفایل

Lastpost



sanaz
مرده
خیلی دیر
ای کاش
غریبه
انتهای بودنم...
جنس قلابی
عاشقانه
غرورت له میشه..
زودتر بیا...

Archives



دلنوشته
نظر سنجی
متفرقه
طنز
داستانک
ترول

Categories

Links



قیدار شهر جد پیامبراسلام
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
بی نشانه
شعر
دلبری
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
خورشید پنهان
گل باغ آشنایی
حرف هایی از زبان منطق و احساس
نشریه حضور
عاشقانه
****شهرستان بجنورد****
یــــــــــــــــاســــــــــــــــــــمـــــــنــــ
دلدارا
اتشنشانی بنادر کشور
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
یادداشتها و برداشتها
هستی تنهاااااا.....
یه دلتنگی-یه دلنوشته-یه عکس-یه عاشق
دیوانه
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
تراوشات یک ذهن زیبا
باران انتظار
کارشناس مدیریت دولتی
جــــــــــــــــوک نـــــــت
بنده ی ناچیز خدا
مطالب جالب
رها فــشــفــشــه
شــــــهدای روستای مـــکـــی کوهسرخ
*bad boy*
غزل عشق
نمکستان
دل شکســــته
عشقی به پاکیه عشق شیرین و آبتین
زندگی شیرین
جرانوش
یه دختره تنها
جون عزیزت بیاتو...
جملات قصار و شنیدنی
چی شده اون همه احساس ....اینو هرگز نمیدونم
گل خشک
profosor
PARINAZ
Tarranome Ziba
✖√ناگفته های دختر تـ❤ـنها √✖
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
سالار نیوز خسروشاه
ღღ♥دنیای بارانی♥ღღ
خدای مهربون
آتیه سازان اهواز
نور غدیر
نمی دونم بخدا موندم
مهدی
رویـــ .. موجــ .. کــهــکــشــان
mohammad
رویای کره
کلبه ی عشق
یک عاشقانه ی ساده برای من......
عاشقانه ها
خنده بازار 2
احمد
فرهنگی
نگار
•*•.¸¸.•*ღ سرزمین رویایی ღ*•.¸¸.•*•
جوک ، اس ام اس ، عکس باحال
بهار عشق
عشق بزرگ ترین دروغ دنیاست
دل شکسته
ثنا
kimia
خط خطی ها
ماه مهربان من
آموزش گام به گام هنر جدید ربان دوزی
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
Hidden girl
رویایی زندگی کردن...
دختر بهورز
out of world
سکانس آخر،نوک برج
انان که خاک را به نظر کیمیا کنند
fall in love
______خط ورزشی ____ SportLine__
♥..בُפֿتر پــــــ:)ــــررو..♥
پاتوق سرا
شب عشق
taranOomeh 1 taraneh
عاشق باش و کوچک چون عشق میداند ایین بزرگ کردنت را
ارتــــش ســــرخ///AK
اشـــــــک
بهاره تنها
دلنوشته یه احسان
ilove GOD
آموزش تست زدن کنکور
فقط خدا
دوستت دارم
...jast for you...
عشقولانه های من!
شب های دلتنگی تو
غم
my love
از ایده تا اجرا
loveme...
فروشگاه اینترنتی
اینجـــــا هــــمه چــــی درهـــــمه
بهبود رتبه گوگل و الکسا
ییلماز سهند اوغلو
Şarkıcı ve oyuncu ve... Türk
نداخشکله
tarannome del
تا بهشت راهی نیست 2
خیلی دلم گرفته از خیلی ها ...
..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::..
تیشرت محرم

خودرو
دوستی
در تو غرق میشم بلکه دریا شم
بـــــــــــــــــهــــــــنـــــــــــــوش
مقاله های تربیتی
قوطی عطار
تینا
قالب های نایت نما

Other

داستانک - دلنوشته دختر یخی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

NIGHTnama




طراحی سایت | اسکریپت دونی | گالری عکس

Design


[ طراح قالب: نایت نما ]