دلنوشته دختر یخی
چرا
از عنکبوت می ترسیم.اما از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمی ترسیم؟ از عنکبوت می ترسیم.اما از این نیمی ترسیم که تمام زندگیمان تار عنکبوت ببند؟ از خفاش می ترسیم اما از شبی نمی ترسیم که افکارمان خفاشی می شود؟ از خوب سرخ نشدن سبزی قرمه سبزی می ترسیم.اما از سرخ کردن ادم ها از خجالت نمی ترسیم؟ از جا نیفتادن خورشت می ترسیم.اما از این نمی ترسیم که هیچ کس س جای خودش نباشد؟ از دیر جوش امدن چای برای چای می ترسیم.اما از جوش اوردن خون ادم ها نمی ترسیم؟ از لولوخورخوره های توی فیلم ها می ترسیم.اما از هیولای نفس نمی ترسیم؟ از تاریکی می ترسیم.اما از خاموش کردن اخرین شمع امید دیگران در تاریکی نمی ترسیم؟ از گم کردن سکه هایمان می ترسیم.اما از سکه یک پول کردن دیگران نمی ترسیم؟ از سرماخوردگی می ترسیم.اما از سر خورده کردن دیگران نمی ترسیم؟ از شکستن لیوان می ترسیم.اما از شکستن دل ادم ها نمی ترسیم؟ از لکه دار شدن لباس های سفید می ترسیم.اما از کثیف شدن سفیدی روحمان نمی ترسیم؟ از واب ماندن می ترسیم.اما از عمری نمی ترسیم که به خواب سپری می شود؟ از وقت کم اوردن می ترسیم.اما از هدر رفتن وقتمان نمی ترسیم؟ از این می ترسیم که دیگران به ما خیانت کنند.اما از خیانت کردن به خودمان نمی ترسیم؟ از این می ترسیم که دلمان بشکند.اما از درب و داغون کردن دل ادم ها نمی ترسیم؟ از این می ترسیم که دلخورمان کنند.اما از دلخور کردن دیگران نمی ترسیم؟ از گم کردن راه می ترسیم.اما از نرسیدن به هیچ جایی نمی ترسیم؟ از خستگی سفر می ترسیم.اما از دست خالی رفتن و برگشتن نمی ترسیم؟ از این می ترسیم که نادیده بگیرندمان.اما از این نمی ترسیم که نادیدنی ها را نمیبینیم؟ از این می ترسیم که روزی تمام بشویم.اما از این نمی ترسیم که تاریخ مصرفمان بگذرد؟ از این می ترسیم که ادم ها فراموشمان کنند.اما از این نمی ترسیم که خدا را فراموش کنیم؟ واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟